«اَلَّذین لا یسبقونَه بِالْقُولِ و هم بِاَمرِه یعملونَ و رحمۀ االله و برَکاتُه»
«کسانی که در گفتارشان پیشی نگیرند و آنان به فرمانش رفتار میکنند و رحمت و برکـاتش بر او باد». (زیارت جامعه کبیره)
اي امت حزب الله نظاره گر باشید، نظاره گر رشادت هاي دلیر مردان تاریخ، درس گرفتگـان مکتب خونین اسلام، درس گرفتگان از سیره ائمـه هـدي، درس گرفتگـان از شـهادت هـاي مظلومانه شهداي کربلا...
آري بپا خواسـتیم تـا نمایـان سـازیم عظمـت و قـدرت اسـلام را، حقانیـت اسـلام را، مظلومیت ائمه معصوم را، مظلمویت خون خدا اباعبداالله را که سر مبارکش را از بـدن جدا ساخته و بر پیکرش تاختند. «السلام علیک یا ابا عبداالله».
آري درس گرفتیم از اینها، درس رشادت، درس شـهادت، درس شـهادت و کرامـت را. آري اسلام باید شهید میداد، شهیدي که سر در پیکر نداشته باشـد. شـهیدي کـه دسـت در پیکر نداشته باشد، باید اسیر میداد باید بیان کننده آن رشادت ها، مظلومیت ها و شـهادت هـا میداشت. باید افشا کننده ستمکاري جباران زمانه را میداشت، تا الگو باشد الگوي مسلمین معتقد به ولایت بارها گفتیم «یا لَیتَنا کُنّا معک«
باید رفت و درعمل ثابت کرد که با که هستیم و با حسینیان زمان یا بـا یزیـدیان انـسان نما؟ در ظاهر یا باطن؟ با عشق به ولایت یا بدون آن؟ اما، اما ایـن زمـان دیـدیم کـه رفتنـد درس گرفتگان از این مکتبِ بزرگ انسان ساز یعنـی اسـلام، رفتنـد و از جـان و مـال مایـه گذاشتند، رفتند و شهید شدند، بنگر در کجا؟
در سنگر نماز جمعه و در محراب، همچون مولاي متقیان علی بـن ابـیطالـب در میدان نبرد همچون سیدالشهدا حسین بن علی در همه و همه جا، هر جا کـه دفـاع از حقانیت اسلام نیاز بود.
بیدار شوید و به خود آیید که فردا دیر است، عشق به ولایت را در خود زنـده کنیـد تـا با ولایت بمیرید.
خوف از خدا را در خود بالا بریـد، پـشتیبان باشـید، پـشتیبان سرسـخت ولایـت فقیـه. برادرم، خواهرم هر کـدام وظیفـه اي داریـد، وظیفـه اي بـس عظـیم، بـاري گـران بـر دوش شماست.
سعی کنید آن را به سر منزل مقصود برسانید. دعا کنید براي فرج امام زمان(عـج) بـسیار دعا کنید که فرج شما در همان است.
دعا کنید براي طول عمر امام، اطاعت کنید از رهبري.
اي امت حزب الله دلیرانه در برابر مفسدین و جباران تاریخ با توکـل بـر خـدا ایـستادگی کنید، که نصرت شما در آن است که این وعدهاي است الهی. خواهرم حجابت را و بـرادرم نگاهت را به حرمت خون شهدا نگه دار.
و در پایان روي سخنم با آن سوخته دلان عاشقی است که سر از پا نشناخته و در وصـل محبوب خویش، بی تاب گشته اند. تزکیه کنید نفستان را و بسیار دعا کنید.
امید است این وصیت ها و دیگر وصیت ها، نه، بلکه این هـشدارها و دیگـر پیـام هـا بـر قلوب تیره از گناه مان اثر گذارد، و به خود بنگریم، از کجا آمدهایم و به کجا خـواهیم رفـت و چه میکنیم؟
«والسلام»
و اما وصیتم براي خانواده ام:
براي شهادتم «سیاه نپوشید» و غمگین نباشید، و براي مظلومیت حسین گریه کنید. پیکرم را اگر به دستتان رسید، قبل از آنکه به وطنم ببرید، بـه دیـدار مـولایم حـضرت ثامن الائمه حضرت علی بن موسی الرضا ببرید، تا بگویم هر بار خودم با باري از گناه به زیارتت میآمدم، اما حالا پیکرم را دیگران آوردهاند. در کفنم تربت کربلا بگذارید.
مبادا صبرتان را از دست بدهید، از زینب(سلام الله علیها) درس بگیرید.
کتاب هایم را آنچه مورد استفاده خواهران و برادرانم است به آنها میسپارم و بقیه را که مورد استفاده براي آنها ندارد به کتابخانه اي اهدا کنید.
مادرم و پدرم، از اینکه در این راه رفتم، خوشحال باشید و ناراحت نباشید چون ذخیـره آخرت است.
خواهران و برادرانم در پیشبرد اهداف عالیه اسلام کوشا باشید. انشاءالله.